دسته | تاریخ و ادبیات |
---|---|
حجم | 76 بایت |
صفحه | 54 |
فرمت | doc |
قیمت | 38000 تومان |
هدف از این تحقیق نقش جامعه و فرهنگ در تعیین رفتار با تاکید بر نظریه های نابرابری جنسیتی می باشد
برداشت اکتسابی بودن رفتار و طرفداران تاثیر گذاری عوامل اجتماعی – فرهنگی با وجود اتفاق نظر در اصل مسئله از لحاظ شدت و عمق و پهنه تاثیرگذاری دچار پراکندگی است. این دیدگاه، کسانی را که عوامل اجتماعی را پررنگ تر از عوامل بیولوژیک در نظر میگیرد، شامل می شود .
برخی از روان شناسان، جامعه شناسان و مردم شناسان و زن گرایان در این دسته جای میگیرند .
زن و مرد، دو رکن تشکیل دهنده جامعه، اما متفاوت با آن هستند . جامعه با آنکه از گروهها و افراد و در نهایت از زن و مرد تشکیل شده است، اما شخصیت مستقل از آنها دارد . جامعه و مؤلفه های آن، حامل ارزشها، باورها و فرهنگهایی است که بر رفتار آنها و در نهایت، زن و مرد، تاثیر می گذارد . در واقع، اعضای یک گروه برای حفظ پیوستگی، تداوم وحفظ حیات خود ناگزیرند باورها و فرهنگهای جامعه را بپذیرند و آنها را نهادینه سازند و به الگوی پایدار رفتاری تبدیل کنند. فرهنگ عمومی نوع بشر ( صرف نظر از تفاوتها ) در مورد نگاه به جنسیت، وضع نزدیک بهم داشته است : تفاوت قایل شدن بین نقش های مورد انتظار از زن و مرد.
زنان ناگزیرند با توجه به توانایی های خود و برداشتهای عمومی از موقعیت و جایگاه زن، نقش های ویژه ای را بر عهده بگیرند و رفتارهای به خصوصی را بروز دهند که متفاوت از رفتار مردان است. مردان نیز نقش هایی را می پذیرند که جامعه بر عهده آنها گذاشته است ؛ هر چند که توانایی های فیزیکی نباید فراموش شود .
پذیرش باورهای عمومی جامعه را می توان به اجتماعی شدن تعبیرکرد . اجتماعی شدن، اثرات متعددی بر رفتار مبتنی بر جنسیت می گذارد . از یک سو افراد را وا می دارد تا از میان شیوه های رفتاری گوناگون، رفتاری را برگزینند که زمینه سازش بیشتر با گروه جنسیتی آنها را میسر سازد و هم با توانایی های جسمانی و روانی آنها تناسب بیشتری داشته باشد . از سوی دیگر، الگوهای پایداری پدید می آورد که بر تمایزات و تفاوت بین نقش های زنان ومردان صحه بگذارد . مطالعه نژاد شناسانه « باری[1] – بیکن[2] – شیلو[3] » درباره اجتماعی شدن در 110 تمدن مختلف نشان می دهد که میزان و درجه تفاوت نقش های زن و مرد برحسب عوامل اقتصادی ( بویژه عوامل ارزش گذار به نیروی بدنی ) و نوع سازمان خانوادگی (پدر سالاری، مادر سالاری، یک همسری ، چند همسری و...) فرق می کند . بنابراین، در جوامعی که اقتصاد، مستقل از نیروی بدنی و سازمان خانوادگی از تساوی بیشتری برخوردار است، تفاوت زایی اجتماعی شدن بین نقش زن و مرد تا اندازه ای کاهش می یابد . با این حال، هر چند که نوعی گرایش به تقلیل اختلاف وجود دارد، ولی به نظر می رسدکه اختلاف و نقش های جنسی، امری غیرقابل اجتناب است .
عوامل اجتماعی و فرهنگی، همان گونه که در ایجاد تفاوتها مؤثرند، توانایی و توفیق زن و مرد را نیز تحت تاثیر قرار می دهند . این عوامل می تواند با ایجاد مانع، زمینه عقب ماندگی جنسیتی را فراهم سازد و یا اینکه با پیرایش فرهنگ تاکید کننده بر تفاوتها، همسطحی موقعیتی و شغلی را به ارمغان آورد، قابل توجه است که از جنس زن هرگز نابغه خلاقی به وجود نیامده است . هیچ تئوری زیستی، روان شناسی یا روان کاوی، این جریان را به صورت واقعاً قاطعی توجه و تبیین نمی کند . تنها می توان ملاحظه کرد که شرایط اجتماعی و فرهنگی، هرچند خیلی کمتر از سابق، موفقیت مردان راتسهیل می کند .این شرایط اجتماعی – فرهنگی دردرجه تاثیر پذیری و انگیزش افراد موثر است . رفتار زن و مرد متاثر از ویژگی های هیجانی و علایق آنهاست، اما درموردزنان، قبول نقش اجتماعی آنان نیز دخالت دارد، تحقیقات " لورندراند[4] " مؤید این مساله است که پذیرش نقش اجتماعی زنان درجامعه، آنان را ازلحاظ احساس موقعیتی به مردان نزدیک می کند. او دریافت که دختران دانشجوی جویای کار از احساس " مردانگی " بیشتری برخوردار ند تا دخترانی که فکرمی کنند بیشتر به خانه داری و کانون خانواده کشیده می شوند . ( حسینی ودیگران، 1381 )